آلیس و پسر عاشق
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود.شهری بود که پادشاهش یک دختر داشت به نام آلیس.روزی از روزها پادشاه مریض شد ودکتر هم به اوگفت :«دیگر امیدی برای زنده ماندن شما وجود ندارد وکم تر از یک ماه دیگر از دنیا خواهید رفت.» پادشاه ازاین که پسری نداشت که او را جانشین خود قرار دهد حیران بود، فکری کرد وبه دخترش آلیس گفت :«دخترم من می خواهم تو با پسری ازدواج کنی تا بتوانم جانشین خود را شوهر تو اعلام کنم . » آلیس هم ازحرف پدرش اطاعت کرد. روز بعدآلیس به دهکده رفت تا بتواند کمی هوا بخورد. در همان زمان باپسری به نام جک روبه رو شد که از دار دنیا فقط یک گوسفند داشت. آلیس عاشق او شد. پسر عاشق دختری از ده به نام آنا بودکه پدر آنا به پسر گفته بود :«من به پسری که ثروتمند نباشد دختر نمی دهم . » آلیس به کنار جک آمد وبه او گفت :« حتماً ْشنیده اید که پادشاه مریض است وکم تر از یک ماه دیگر از دنیا می رود.»جک گفت:«بله پرنسس، شنیده ام.» آلیس گفت:« پدر من به یک جانشین نیاز دارد، اگر تو با من ازدواج کنی می توانی پادشاه شوی.» جک قبول کرد وبا آلیس به قصر پادشاه رفت. پادشاه که فهمید آلیس عاشق این پسر شده به زودی فرمان داد که به جک پنج خانه وسه باغ میوه واز خزانه کمی سکه به او بدهند.جک ثروتمند شد . نزدیک مراسم ازدواج آلیس و جک بود وقتی که آنا فهمید جک می خواهد با پرنسس ازدواج کند به قصر آمد و دنبال جک گشت وقتی جک آنا را درقصر دید خیلی سریع خود را به کنار آنا رساند. آنا به جک گفت:«مگه قرار نبود که اگر ثروتمند شدی بیایی و بامن ازدواج کنی .» جک به او گفت:« نترس، من اول می خواهم پادشاه شوم و بعد تو را زن دوم خود اعلام کنم.» وقتی که با یکدیگر صحبت می کردند آلیس آن ها را دید وعصبانی شد وهمه چیز به هم خورد.جک وآنا هم فرار کردند وچون جک پنج خانه و سه باغ وسکهداشت پدر آنا با ازدواج آن ها موافقت کرد وبعد آنا و جک بایکدیگر ازدواج کردند.آلیس هم مجبور شد با وزیر دربار ازدواج کند.بعد وزیر دربار پادشاه شد و آلیس ملکه و آنا و جک نیز به یکدیگر رسیدند و پدر آلیس هم از دنیا رفت.
نظرات شما عزیزان:
غفاری
ساعت21:05---20 خرداد 1391
سلام آفرین حالا به این میگن وبلاگ
مطالبش هم جالبه و هم متنوع
امیدوارم روز به روز بهتر هم بشه
موفق باشید
مطالبش هم جالبه و هم متنوع
امیدوارم روز به روز بهتر هم بشه
موفق باشید
موضوعات مرتبط:
برچسبها:
تاريخ : دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:داستان,پسرک باهوش,آلیس,داستان زیبا, | 17:21 | نویسنده : بشیر سیداوی |